درمورد اولویت و تمرکز | به همراه چند لینک مرتبط
همیشه فکر میکردم آدم هر چه قدر تو زمینههای مختلف استعداد بیشتری داشته باشه، احتمال موفقیتش بیشتره. فکر میکردم اون آدم میتونه تو هر رشتهای که هست به خاطر تواناییهاش تو رشتههای دیگه متمایز باشه.
الان اینطوری فکر نمیکنم. الان فکر میکنم هر چقدر استعدادهای یه نفر بیشتر باشه یا بهتره بگیم مهارتهای مختلفی داشته باشه، سردرگمیش هم بیشتر میشه. خیلیهامون توی دوران تحصیلمون دیدیم بچههایی که توی هر ورزشی استعداد داشتن. توی مسابقات تنیس روی میز شرکت میکردن مقام میآوردن، توی مسابقات دو و میدانی شرکت میکردن مقام میآوردن، توی فوتبال جز بهترینهای مدرسشون بودن، توی شنا بهترینِ مدرسشون بودن و… . ممکنه همین آدم چند سال دیگه نتونسته باشه توی هیچ رشتهای به سطح حرفهای برسه؛ اما اون دوستش که فقط تو والیبال استعداد داشت یا فقط تو دو و میدانی، الان خیلی موفقتر شده.
ما فکر میکنیم تمرکز یعنی وقتی درس میخونیم نوتیفیکیشنهای گوشیمون رو خاموش کنیم. درحالی که داستان خیلی بزرگتر از این حرفاست. تمرکز توی هر موضوعی که بخواهیم حلش کنیم مهمه. از سادهترین چیزها مثل نبریدن دستمون موقع پرتقال پوست کندن بگیرید تا یه چیز پیچیدهای مثل جابهجایی چندین تُن مواد مخدر. ما شاید سلطان کوک و سلطان تریاک و سلطان شیشه داشته باشیم اما خیلی احتمالش کمه که سلطان مواد مخدر از همه نوع داشته باشیم. پروسهی تولید و پخش تریاک و جامعهی هدفش زمین تا آسمون با کوکایین فرق داره. بعید میدونم کسی همزمان بتونه این دو تا رو باهم در سطح خیلی بالا پیش ببره .داستان والتر وایت رو هم که دیگه حتما شنیدید و دیدید.
یکم از مواد مخدر فاصله بگیریم. آدمی که توی 10 رشتهی مختلف ورزشی مقام آورده دیگه مشکل مهارت یا استعداد نداره. مشکل جایی شروع میشه که ما ناخواسته مقام آوردن توی 10 رشتهی ورزشی در سطح شهر یا استان رو به 10 نفرِ برتر اون رشته بودن در سطح کشور ترجیح میدیم.
حالا ربطش به استعداد چیه؟ ربطش اینه که تو اگه خفنترین و با استعدادترین ورزشکار دنیا هم باشی نمیتونی همزمان هم توی NBA بازی کنی هم لالیگا. نشدنیه. شاید بتونی جام رمضان شهرتون همزمان هم توی تیم فوتبال باشی هم والیبال. توی هردو هم اول بشی. اما خب یکم که بخواهیم وارد عرصههای بزرگتر بشیم ناچاریم یکی رو انتخاب کنیم.
حالا بعضی وقتها قضیه استعداد نیست، چندهدفیه. اینکه همزمان چندین هدف توی ذهنمون انتخاب میکنیم و میخواهیم در آنِ واحد به همشون هم برسیم. میخواهیم گیتار زدن یادبگیریم. میخواهیم ترکی و آلمانی یادبگیریم. میخواهیم یه دوچرخه بخریم و باهاش دور دنیا رو بگردیم. احتمالا کاری که واسه این اهداف میکنیم اینه. میریم گیتار میخریم. کلاس زبان ترکی و آلمانی ثبت نام میکنیم و یک دوچرخه هم میخریم. یک روز گیتار آموزش میبینیم. یک روز آلمانی. یک روز هم تصمیم میگیریم از این به بعد تا نونوایی سر کوچه رو با دوچرخه طی مسیر کنیم. این وسط نمیدونیم اولویت با کدومه. کدوم رو باید زودتر یاد بگیریم و چرا؟ شاید اگه بیشتر فکر کنیم به این نتیجه برسید که بهتره انگلیسی یادبگیریم تا ترکی و آلمانی. منابع رشتهی ما و کتابهایی که دوست داریم بخونیم همه به زبان انگلیسیه. قرار هم نیست در آیندهی نزدیک به آلمان یا ترکیه مهاجرت کنیم. به نظرتون کدوم زبان باید در اولویتمون باشه؟
اولویتهای هر فردی با فرد دیگه متفاوته. مهم اینه که اولویتهای هرکس برای خودش مشخص باشه. اگه بخواهیم ده تا اولویت اصلی زندگیمون تا یکسال آینده رو بنویسم، شاید انتخاب اینکه این ده مورد چی باشن خیلی سخت نباشه. قسمت سختش اونجاست که شما نمیدونید تناسب اندام اولویت بالاتری براتون داره یا یادگرفتن یک ساز جدید.
برای نوشتن این 10 مورد دنبال اپلیکیشن و ابزار خفن نباشید. با هرچیز که دم دستتونه هرکجا که دوست دارید بنویسید( البته ترجیحا روی درخت، روی پر پرندهها و روی ابرا نباشه :)). اگه نظر من رو میخواهید یک فایل ورد باز کنید و از یک تا ده مواردی که میخواهید رو بنویسید.
خب فرض میکنم که شما همهی این کارهارو کردید. چیکار کنیم که تا پایان سال حداقلِ حداقلش دو سه تا از این اولویتهامون رو تیک بزنیم؟ برنامهریزی. باید برای هرکدوم از اولویتها برنامهریزی کنیم و با توجه به اولویتی که برامون داره وقت بذاریم.
اگه مثل من آدم جوگیری باشید احتمالا برای هر ده موری که نوشتید برنامهریزی میکنید و اونارو میارید توی روتین روزانتون. اینطوری جواب نمیده. اگه تا دیروز اینقدر فَراخ بودید که حتی کارهای بهداشتی مثل مسواک زدن رو نمیتونستید تبدیل به عادت کنید الان انتظار دارید یک دفعه ده مورد رو باهم بتونید مدیریت کنید؟
درمورد عادتها مفصل توی مطلب چگونه تغییر کنیم صحبت کردم. موضوع اینه که همهی اون ده مورد لازم به یک برنامه روتین روزانه یا شبانه ندارن. همشون لازم ندارن یک عادت براشون درست بشه تا به اون هدفی که مشخص کردیم برسیم.
فرض کنید یک هفته خیلی برنامتون سبک شده و وقت آزاد زیادی دارید. اونجا اگه فقط یک هدف یا اولویت داشته باشید یا اصلا اولویتبندی نکرده باشید، سردرگم میشید. نمیدونید چیکار کنید. تهش هم احتمالا همون کار همیشگی که توی وقتهای آزادتون میکردید رو ادامه میدید. فیلم میبینید، سریال میبینید، میرید دور دور یا حالا هرچی.
اما اگه اولویتهاتون مشخص باشه، اگه حس و حال انگلیسی خوندن نداشتید احتمالا حس و حال یادگرفتن برنامهنویسی دارید. اینجاست که ممکنه برای فرار از زبان خوندن که اولویت اولِ شماست برید سراغ اولویت بعدیتون یعنی برنامهنویسی. یک هفته صبح تا شب توی هر وقت آزادی که گیرتون میاد برنامهنویسی میخونید و خداروشکر میکنید که مجبور نیستید زبان بخونید.
اینجوریه که لازم نیست برای یادگرفتن برنامهنویسی یه روتین روزانه تعیین کنید. هر وقت آزادی که براتون پیش میاد میتونید یادگیری رو ادامه بدید. البته این برای کسی هست که برنامهنویسی جزو اولویتهای آخرشه نه اول.
این متن تقریبا هزارکلمهای رو نوشتم تا اهمیت منابعی که در ادامه معرفی میکنم رو بگم:
توی این فایل صوتی علاوه بر اینکه به ما نشون داده شده چقدر توی وضعیت بدی از لحاظ تمرکز قرار داریم؛ راهکارهای عملی برای تقویت تمرکز هم گفته شده.
خیلی وقتها ما کمبود زمان نداریم. کمبود مهارت داریم. مهارت نه گفتن نداریم. مهارت حل مسئله نداریم. نمیتونیم درست تصمیم بگیریم. برای همین هم وقت کم میاریم. پیشنهاد میکنم بعد از اینکه فایلهای صوتی مدیریت توجه رو خوندید حتما درسهای این مهارت رو هم بخونید. البته اگه توی مهارتهای دیگهای مثل حل مسئله و نه گفتن هم مشکل دارید، حتما درمورد اونها هم بخونید.
تو شکارچی هستی نه کشاورز | صدرا علی آبادی
لازمه برای هر ایدهای که داریم یه برنامهی روزانه و مشخص داشته باشیم؟ لازمه همیشه همه چیز رو طبق برنامه و روتین پیش ببریم؟ این پست صدرا خیلی خوب توضیح میده که نه. واقعا لازم نیست تبدیل به یک ربات بشیم.
چرا نباید بیشتر از 4 ساعت در روز کار کنیم؟ | صدرا آبادی
به بهانهی گذاشتن لینک این مطلب ازتون میخوام که کتاب کار عمیق رو بخونید. صدرا خیلی خوب خلاصهی این کتاب رو نوشته و معرفیش کرده.
دیدید کسایی که صبح تا شب تلاش میکنن و درس میخونن ولی میبنی توی هیچ حوزهای تخصص ندارن. هرچی پیج آموزشیه تو اینستاگرام فالو کردن. هرچی کانال مهارت آموزیه توی تلگرام عضو شدن. هر وقت هم حس هر کدوم بود میرن و یه سری ویدیو و مطلب میخونن. شاید در روز چندین ساعت صرف خوندن و دیدن درمورد مهارتهای مختلف بکنن اما بدون هیچ خروجی.
خیلی وقتها مشکل ما گذاشتن زمان برای مهارتآموزی یا تلاش کردن نیست. مشکل اینه که تلاشهای ما در زمینههای کاملا مختلف و غیر همراستاست.
پ.ن: اگر منبع جدیدی دیدم این پست رو ویرایش میکنم. فعلا نمیخوام بیشتر از این تو پوشهی پیشنویس مطالبم باقی بمونه.