بهره‌وری شخصیروزمرگی‌ها

زمان‌هایی برای هیچ‌کاری نکردن

بلافاصله بعد از تعطیلات نوروز به ساری آمدم. دانشگاه‌ها و مدارس همگی حضوری شدند. خانه‌ای که اجاره کردیم در یک روستای کوچک رو‌به‌روی دانشگاهمان است. با پای پیاده تقریبا 15 دقیقه با ما فاصله دارد.

پشت خانه‌ی ما یک حیاط بزرگ پر از درخت پرتقال وجود دارد. گاهی اوقات روی دیوار کناری باغ می‌نشینم و به منظره‌ی سرسبز اطراف خیره می‌شوم.

اینجا وای‌فای نداریم و مجبوریم از اینترنت موبایل استفاده کنیم. در برخی قسمت‌های خانه اگر به حالت نشسته باشیم، تقریبا اینترنت نداریم. باید دستمان را بالا ببریم تا پیام‌ها بیاید. و سپس دوباره دستمان را بالا ببریم تا پیام‌های ما ارسال شود. البته در قسمت‌هایی هم اینترنت 4G در دسترس است. دلیل این تفاوت سرعت اینترنت در مساحتی به این کوچکی را متوجه نمی‌شوم.

گاهی اوقات بسته‌ی اینترنتم که تمام می‌شود، آن را تمدید نمی‌کنم. در این زمان‌ها احساس می‌کنم با کیفیت بیشتری از زندگی لذت می‌برم.

آنلاین بودن و اتصال همیشگی به اینترنت باعث شده تصور کنم عقبم. باعث شده همیشه عجله داشته باشم. انگاری اگر 5 دقیقه کار مفید انجام ندهم از قافله جا می‌مانم.

در گوش ما فرو کرده‌اند که افراد موفق صبح تا شب در‌حال کار و مطالعه هستند و هیچ زمان تلف شده‌ای ندارند. داستان‌هایی از خواب 4 ساعته‌ی دانشمندان و نویسندگان بزرگ برایمان تعریف کرده‌اند.

همه‌ی این‌ها باعث شده که ما تصور کنیم در‌حال مسابقه دادنیم. اگر نیم ساعت بدون برنامه و هدف سپری کنیم یعنی عقب افتادیم.

در وقت‌های استراحتِ بین کار و مطالعه، استوری‌های صفحه‌های آموزشی اینستاگرام را پشت سر هم می‌بینیم و دنبال مطالب مفید بین کانال‌های تلگرامی می‌گردیم. تا مبادا وقتمان تلف شود. مبادا این وقت استراحت به بطالت بگذرد.

محمدرضا شعبانعلی در فایل صوتی یادگیری کریستالی به این نوع جمع‌آوری اطلاعات، زباله‌گردی می‌گوید. برخلاف دیگر زباله‌گرد‌ها که از روی اجبار و برای امرار معاش این‌کار را می‌کنند ما خود به اختیار زباله جمع می‌کنیم و تعجب‌آور‌تر آنکه تصور می‌کنیم داریم کار مفیدی انجام می‌دهیم.

در کتاب‌های مختلف از جمله کتاب کِی (When) که درمورد زمان‌سنجی است، گفته شده که وقفه بین مطالعه یا کار باعث بهره‌وری بیشتر می‌شود.

اما گاهی اوقات در این وقفه‌ها ما سعی می‌کنیم به پیام‌ها جواب بدهیم یا مطالب دیگری بخوانیم. این وقفه تاثیر چندانی در بهره‌وری ما ندارد. در این وقفه باید به‌طور کامل استراحت کنیم و هیچ کار خسته‌کننده‌ی دیگری انجام ندهیم.

بحث را منحرف نکنم، در فرصتی دیگر درمورد این کتاب و زمان‌سنجی بیشتر صحبت می‌کنم.

لازم نیست همه‌ی کارهای ما از روی برنامه باشد و صبح تا شب وقتمان پر باشد تا تصور کنیم آدم موفقی هستیم. در طول روز باید زمان‌هایی را گذاشت برای بطالت. برای اینکه هیچ کار بظاهر مفیدی انجام ندهیم. درواقع یک بطالت برنامه‌ریزی شده.

در طول روز خیلی پیش می‌آید که وقتمان را تلف کنیم و زمان‌هایی را به بطالت بگذرانیم؛ اما آن‌ها را در زمان‌های نادرست انجام می‌دهیم.

مثلا فرض کنید امروز قرار بوده که دو فصل از یک کتاب را بخوانیم. در میان خواندن هوس می‌کنیم گوشی خود را چک کنیم. وارد اینستاگرام می‌شویم و می‌بینیم که دوستمان یک فیلم کمدی معرفی کرده. آن را دانلود و تماشا می‌کنیم.

در پایان روز متوجه می‌شویم که چون فیلم دیده‌ایم، نتوانسته‌ایم بیشتر از یک فصل بخوانیم. درواقع عذاب وجدان باعث می‌شود که نه تنها از دیدن آن فیلم هم لذت کافی را نبریم، بلکه خواندن یک فصل از آن کتاب را هم نادیده بگیریم، چون به هدف خواندن دو فصل نرسیدیم.

همین باعث می‌شود که فردا برنامه‌ی سنگین‌تری بریزیم و دوباره فردا هم به هدفمان نخواهیم رسید. ادامه‌ی این روند باعث می‌شود که هر فعالیتی که در آن مطالعه یا کار مفید از نظر ما نباشد را اتلاف وقت بدانیم. حتی گوش دادن به موسیقی، فیلم دیدن یا تماشای بیرون از پنجره‌ی اتاق.

به نظرم باید در طول روز زمان‌هایی را برای “هیچ کاری نکردن” اختصاص دهیم. در این زمان‌ها مطلقا گوشی را چک نکنیم و به اینترنت وصل نشویم.

در این زمان یک لیوان نوشیدنی برای خودمان بریزیم و اگر منظره‌ی خوبی در اطراف وجود دارد به آن خیره شویم. از پنجره به بیرون نگاه کنیم. پیاده‌روی کنیم یا حتی شده به دیوار سفید خیره شویم ولی سعی نکنیم با زباله‌گردیِ آنلاین و مطالعه‌ی مطالب پراکنده توهم استفاده مفید از زمان را داشته باشیم.

یکی از فایده‌های  این زمانِ ” هیچ کاری نکردن”، خلاقیت است. ایده‌هایی که در این زمان به ذهنمان می‌رسد بی‌نهایت (با کمی اغراق) است.

اصلا در همین زمان‌هاست که مغزمان اطلاعات انباشته شده را دسته‌بندی می‌کند و باعث می‌شود ذهنمان کمتر آشفته باشد.

نظر شما چیست؟ شما هم مثل من دوست دارید هر روز زمانی را برای ” هیچ کاری نکردن” اختصاص دهید؟

نوشته های مشابه

۱۰ دیدگاه

  1. تصورش برام خیلی زیبا بود. اون خونه‌ی داخل روستا با منظره باغ. به به.
    اگرم خونه بافت قدیمی ای داشته باشه که بیشتر حسرت میخورم:)
    بنظرم شما شانس اینو داشتین که توی دوران دانشجوییتون توی یجای رویایی باشین.

  2. سلام دانیال جان
    فکر کنم خیلی افکار و حرفهای مشترکی داریم. تقریبا روی تمام پستهات میتونم کامنت بزارم و صحبت کنم. اینکه واسه همه اش کامنت نمیذارم از روی تنبلیه. و البته فشار کارهای عقب افتاده.
    همه اش دارم کارهای جامونده رو انجام میدم. در نتیجه همیشه دارم توی دیروز و روزهای قبلی زندگی میکنم. حس میکنم من یه جور مسافر زمانم. منتها از نوع مزخرفش.
    منم این زمان هیچ کاری نکردن رو خیلی دوست دارم. یه کتابی اومده به اسم Almanack of Naval Ravikant که توی فارسی با عنوان «راهنمای خوشبختی و ثروتمندی به‌روایت ناوال راویکانت» ترجمه شده. من نسخه انگلیسی رو خوندم و نمیدونم ترجمه اش چطوره. اما نشر میلکان همیشه خوب بوده.
    ناوال راویکانت بخش دوم کتابش رو به شادی یا خوشبختی (happiness) اختصاص داده. و توش به شدت توصیه میکنه به مدیتیشن و اینکه یه زمانی از روز هیچ کاری نکنیم. یادم نیست این هیچ کاری نکردن از مدیتیشن جدا بود یا نه. بریده ای از کتاب:
    تمام دردسرهای انسان از اینجا میاد که نمیتونه توی یه اتاق با خودش خلوت کنه. اگه بتونید برای ۳۰ دقیقه فقط بشینید یه گوشه و خوشحال و راضی باشید (همه اش به فکر کارهای عقب افتاده یا … نباشید)، موفق هستید. این جایگاه جایگاه خیلی قدرتمندیه. اما تعداد کمی از ما بهش میرسیم.

    نظر شما چیست؟ شما هم مثل من دوست دارید هر روز زمانی را برای ” هیچ کار مفیدی نکردن” اختصاص دهید؟
    آره واقعا دوست دارم یه زمانی از روز رو به هیچ کاری نکردن اختصاص بدم. بدون افکار جدی. بدون خیالپردازی. بدون آهنگ. زندگی در لحظه.

    1. سلام نوید
      اتفاقا منم وقتی وبلاگت رو میخونم واقعا لذت میبرم، چون حس می‌کنم خودمم دلم میخواست این حرفها رو بنویسم ولی تو زودتر منتشرشون کردی:) اینکه کامنت نمی‌ذارم اونجا برای اینه که حس می‌کنم چیز زیادی برای گفتن ندارم.
      بابت معرفی کتاب هم خیلی ممنون. همین الان خریدمش و رفت تو لیست کتاب‌هایی که می‌خوام بخونم.
      راستی بعد از کامنت تو تصمیم گرفتم «هیچ کار مفیدی نکردن» رو به «هیچ کاری نکردن» تغییر بدم. بنظرم اینطوری بهتره.

  3. خیلی عالی و زیبا بود …. موافقم باهاتون . هیچ کاری نکردن گاهی می‌تونه خیلی لذت بخش باشه . منم از این زباله گردی ها خوشم نمیاد و به نظرم بیشتر تلف کردن زمانه

  4. سلام. پست خوبی بود.
    من هم دوست دارم چنین زمان‌هایی را در زندگیم داشته باشم. قبلاً، زمانی که دانشجو بودم، تقریباً هیچ‌وقت چنین کاری نمی‌کردم. درگیر این بودم که بهترین استفاده را از زمان ببرم. اما این کار در درازمدت سبب خستگی بیش از حد ذهنم شد. خودِ همان بیش از حد از خود کار کشیدن و انتظار استفاده‌ی بدون هدررفت از زمان هم از کمال‌طلبی من ناشی می‌شد.
    وقتی پاراگراف آخرت را خواندم به این فکر کردم که شاید بهتر باشد انتظار «به ذهن آمدن ایده» را هم از خودمان نداشته باشیم. اگر ایده‌ای آمد، فبها، اگر نیامد هم ایرادی ندارد.
    چیز دیگری که به آن فکر کردم این است که این طرز زندگی و فکر ما مردمان مدرن است که باعث شده طوری زندگی کنیم که یک دقیقه هم هدر نرود. تا چند قرن پیش احتمالاً این تقسیم‌بندی دقیق زمان به ساعت و دقیقه و ثانیه اصلاً مطرح نبود، با این حال میلیاردها آدم با همان شرایط آمدند و زندگی کردند و رفتند. شاید زندگیشان چندان بد هم نبود. آنها که پیرو ادیان ابراهیمی بودند احتمالاً دغدغه‌ی اصلی‌شان عبادت خدا بود و تلاش داشتند بیشتر عبادت کنند. آنها هم که تاجری بودند یا چیزی تولید می‌کردند احتمالاً اینقدر مسئله‌ی بهره‌وری برایشان مهم نبوده که دقیقه‌شماری کنند و بخواهند همه‌ی دقایقشان مولد باشند. خلاصه، به این فکر کردم که ما احتمالاً بیش از حدی که خودمان فکر می‌کنیم غرق در زمانه‌ی خودمان هستیم، آنگونه که باورمان نمی‌شود آدم‌هایی روی زمین زیسته‌اند که به طرز زندگی ما، که شامل همین استفاده‌ی بهینه از زمان برای یادگیری و … هم می‌شود، حتی فکر هم نمی‌کرده‌اند.

    1. سلام.
      راستش رو بخواهی در زمان نوشتن این پست، خیلی دوست داشتم یه پست درمورد تاثیرات زندگی مدرن و تلاش برای کار کشیدن بیشتر از انسان‌ها به اسم بهره‌وری بنویسم؛ اما متاسفانه سوادم قد نمیداد 🙂

  5. سلام متن زیبایی بود.
    گاهی هیچ کاری نکردن خیلی خوبه. اما من به قدری کار دارم که وقت هیچ کاری نکردن رو ندارم. هر وقت از کار روزانه فارغ می‌شم تازه به خواندن و نوشتن می‌پردازم. الان ساعت از نیمه گذشته و من تازه نشستم تا سری به سایت دوستان بزنم و عرض ارادتی داشته باشم. واقعا گاهی هیچ کاری نکردن خیلی خوبه.

  6. دقیقا باهات موافقم ،روزایی که تایم برای هیچ کاری نکردن دارم همیشه پر ثمر بوده برام هر روز چایی خوردن کنار درختا توی حیاط و قدم زدن کنارشون بهترین آرامبخشی بود که تا الان استفاده کردم داروهایی که مصرف میکردم در این حد کمک کننده نبود و حتی گاها اثر منفی داشت …ممنون بابت نوشته ی صمیمانه و زیبا????

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا