روزمرگی‌ها

روزمرگی‌ها و اتفاقاتی که ارزش نوشتن داشته باشند و در دسته‌بندی‌های دیگر قرار نگیرند، اینجا گذاشته می‌شوند.

  • اقیانوسی به ژرفای چند سانتی‌متر

    هر وقت برنامه‌های کلاسی و امتحاناتم سبک‌تر می‌شوند فرصت بیشتری برای تفکر درمورد زندگی و آنچه دارد می‌گذرد دارم. اکثر اوقات ناراضی هستم. از اینکه در هیچ حوزه‌ی خاصی سرآمد نیستم. حتی در جمع‌های خیلی کوچک. بزرگتر که بماند. منظور من از سرآمد بودن این است که در یک حوزه حرفی برای گفتن داشته باشم. شاید در میان دوستان معلمم…

    ادامه‌ی مطلب
  • لحظه‌های دویدن

    مدت‌ها بود که چیزی در وبلاگم ننوشته بودم. دلایل زیادی داشت. بگذریم. دوباره برگشتم. زندگی ما پر از پستی‌ها و بلندی‌ها و سختی‌ها و آسانی‌هاست. پر از مسیر‌هایی است همواره باید در آن‌‌‌ها در حرکت باشیم. ایستادن و توقف معنایی ندارد. از دوران ابتدایی دنبال زمانی بودم که دیگر کاملا متوقف می‌شدم. دیگر مجبور نبودم حرکت کنم. دیگر نیاز نبود…

    ادامه‌ی مطلب
  • زمان‌هایی برای هیچ‌کاری نکردن

    بلافاصله بعد از تعطیلات نوروز به ساری آمدم. دانشگاه‌ها و مدارس همگی حضوری شدند. خانه‌ای که اجاره کردیم در یک روستای کوچک رو‌به‌روی دانشگاهمان است. با پای پیاده تقریبا 15 دقیقه با ما فاصله دارد. پشت خانه‌ی ما یک حیاط بزرگ پر از درخت پرتقال وجود دارد. گاهی اوقات روی دیوار کناری باغ می‌نشینم و به منظره‌ی سرسبز اطراف خیره…

    ادامه‌ی مطلب
  • سالی که گذشت (گزارش سالانه)

    پیش‌نوشت: این مطلب محتوای آموزشی یا خبری ندارد و صرفا یادداشتی شخصی به بهانه‌ی آغاز سال جدید است. از کنکور سال درحال اتمام است. انگار همین دیروز بود که به جوک‌های هزار و سیصد و چهارصد می‌خندیدیم. سالی که گذشت یکی از پرتلاطم ترین سال‌های زندگی‌ام بود. کنکور به تنهایی بیشترین نقش را در تلاطم و آشفتگی این سال داشت.…

    ادامه‌ی مطلب
  • در ستایش نوشتن و دلیل ننوشتن

    داشتم فکر می‌کردم که چرا با اینکه این همه شوق نوشتن دارم، کمتر دست به کیبرد می‌برم. چرا با اینکه این همه ایده برای نوشتن از موضوعات مختلف دارم، هیچ نوشته‌ای به وبلاگم اضافه نمی‌شود. به‌نظرم یکی از دلایل مهمش این است که می‌ترسم. از قضاوت شدن. از اینکه مطالبم ساده و بدیهی انگاشته شوند. به‌عقیده‌ی من یکی از دلایل…

    ادامه‌ی مطلب
  • اندر حکایت ترم اول دانشگاه و بیوشیمی

    درحال مطالعه‌ی بیوشیمی بودم. راستش را بخواهید ابتدای امر هیچ چیز لذت بخشی در یادگیری آن ندیدم. شاید به خاطر تدریس مجازی. البته نه. این فقط یک سمت ماجراست. سمت دیگر خودم هستم. نه جستجویی نه پرس‌و‌جویی فقط موشکافانه جزوه را وارسی می‌کردم و در پی علاقه‌ام در میان گروه های عاملی میگشتم. از فرم خطی گلوکز بالا می‌رفتم و…

    ادامه‌ی مطلب
دکمه بازگشت به بالا